بیخود منتظر نباش

تو خودت رفتی

بمیرم از دلتنگی

صدات نمیکنم ک برگردی

آغای امین خدابنده سامانی جرئت داری دفه دیگه با اطلاعات کامل بیا تا جوابتو بدم

خبر از من داری؟

خبر از دلتنگی های من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند...

خبرش رسیده که مرده اند؟

هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟

آه...که هیچ کلاغی نساختیم میان هم

وجدانت راحت...

خبرهای من به تو نمیرسد...........

بعضی وقتا یه چیزی مینویسی ...

واسه ی نفر ...

اما دلت میگیرد وقتی یادت می افتد

که هر کسی ممکن است بخواند جز آن یک نفر ...

آرام مــ ــــیـــــــ ـــــ ــــــرومــــ ...

آنـچــنـان آرام کـه نـدانـی کـی رفـته ام!

امـا وقتـی جـای خـالی مــرا بــبـیـنی

آنـچــنــان سخــت رفـــتـــه ام کـــه

تمام عمر زمان رفتنم را فراموش نکنی...!

من عشق رو باختم

نه برای اینکه بازی بلد نبودم …

نــــــــــه ..

فقط برای اینکه خنده تو رو ببینم …!

مهــمــترین درســـی کــه از زنـــدگی آمـــوختـــم ایــن بــود

کـــه هیــچ کـــس شبیـــه حــرفهـــایــش نبــود...!

شنیدین میگن “تو حلقم” ؟!

اینا دارن همونو اجرا میکنن 

من اونقدر شکستم، حس می کنم

که هیچ ارتفاعی، خطرناک نیست ...

همیشـــه نمـی شود خود را زد به بی خیالی و گفــــت :....

تنهــــا آمده ام ؛ تنهـــا مـــیروم …

یک وقــت هــایــ .... !

شایـد حتی براے ساعتی یا دقیـقه ای ؛

کم می آوری …
♥دل♥وامانـــده ات فقط یـک ♥ نفـــر را مـــــے خواهــد !

که تا بی نهایت ...

عاشقانه دوستــــ♥ـــــش داری … !!

روزگار نبودنت را دیکته میکند...

نمره من باز صفر شد...

من،نبودنت را یاد نمیگیرم...!!!

نه صدایش را نازک میکرد نه دستانش را آردی...

از کجا باید به گرگ بودنش شک میکردم...!!!

تو آسمون همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره،پس هر وقت آسمون دلت ابری شد ،با ابرا نجنگ، فقط اوج بگیر...!

^{از چی بگم برات ؟}

^{انتظار داری چه چیزی از جیب من در آد ؟}

^{جز یه کاغذ سفید پاره ؟}

^{خب آره رفیق تقلب توشه ولی باخودکار سفید !}

^{... تو هم مثل منی کم درد نداری ،}

^{درد اصلیت اینه که علاقه ای به درسم نداری .}

^{من کسی نیستم با این امتحانا دردم بگیره}

^{ولی این نمره ها رو کی میخواد گردن بگیره}

^{از چي بگــــم برات ؟ شايد قصه دوس داري / قصهء امتحان تو دانشــگاهِ روستايي}

^{اگه قصه تلخه ، مثه چايي تو استکانِ / بد ترين جاي دنيا ، سالنِ امتحانِ}

^{که نشستند مثه بُــز و هي ميگن کاشکي / يه مراقبِ خوب جاي اين لجن داشتيم}

^{یارو برگـشــت ، از بغلي جوابِ گرفت / يهو مراقب پريد روش تقلبو گرفت}

^{اون مراقـبِ بد ، با داد و فرياد گفــت / زود برو بيرون ، ولـي دَرَم قفل بود …}

^{بدبخــــت شدم ، تقلبُ گرفت ازم ايـــــزد / اي کاش جاي گرفتنش، يکم منو ميزد}

^{اون دانشجو مُـــرد ، در راه کلاسـي که / مراقبـش دل نداره ، مثـه پلاسـتيکه}

^{اصَـن سيـنگل ميخواد، دفتـرو کتابُ ببـنده / ديگه درس نميخونه، ميگه مدرک کيـلو چنده}

^{از چي بگـــــــــم؟ استادي که خيلي خوشگله / يا جوابِ ســؤالي که خيلي مشگله؟}

^{يا اون مراقـب که تقـلـبُ هي کِــــــش بده / دم ميخواد با خوار مادرش وفقش بده}

^{هي گفت جاتُ عــوض کنُ من حوصله کــردم / تـــو سالن امتحانات يه مُدلِ برده ام}

^{يـهـو ديـدي برگـهء امتــحانُ ذره ذره کــردمُ / کارِ خودمــو خودشــو يه سَــــره کردم}

میدونی بازی روزگار چیه؟

اینکه تو چشم بذاری ،من قایم شم

تو یکی دیگه رو پیدا کنی

تا حالا شده یه روزی یکمی دلت بگیره / یکی از قناری یای تو محلتون بمیره

تا حالا شده رو گونت اشک تنهایی بباره/  یه نفر برای قلبت خبر تلخی بیاره

تا حالا شده بی علت بگیره دلت بهونه / دلت عاشق کسی شه که بهت بگه دیوونه

تا حالا شده که یارت قدر عشقتو ندونه  /  برای جدایی از تو بگیره هزار بهونه

تا حالا شده بخوایی از خدا یه روز بمیری     اما فردا باز ببینی که تو این دنیا اسیری

خودت را از کسی که تنها تو را دارد پس نگیر!!! شاید این تنها چیزی باشد که او دارد

امشب شب آرزوهاست

آرزومند آرزوهاتون

...

همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده که اگر بار دیگر اشک بریزد او را میکشد !

هنوز برایت می نویسم

درست شبیه پسرکی نابینا که هر روز برای ماهی قرمز مرده اش غذا می ریزد . . .

زندگی زیباست زشتی‌های آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان می‌گذرد... آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد

 کسی رو دوست داشته باش که

قلب بزرگی داشته باشه تا

مجبور نشی برای اینکه وارد

اون بشی خودتو کوچیک کنی...

باران می بارید کودکی آهسته گفت:

خدایا گریه نکن ،درست میشه.

کسی که احساسات ِ تو رو بازی می گیره

و تنهات میذاره

چند قدم اونورتر زیر ِ پایِ کسی دیگه

داره لِه میشه شک نکن . . .

هميشه واسه گلي خاک گلدون باش

که اگه به آسمون هم رسيد

 يادش باشه ريشش کجاست

وقتی پروانه عشق در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد

تازه قصه زندگی آغاز شده است زیرا دیگر نه می تواند پرواز کند نه بمیرد . .

چقدر عجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه

هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی